زهرا حسین زاده

دنیا تو نگو که بی حساب است
اینگونه اگر بوَد ، عذاب است
-
افتادن برگی از درخت و ....
بادی که وزید ، در کتاب است
-
چون طفل شدی و شیرخواره
آن شیر سفید همچو آب است
-
زیرا که حیات طفل از آن شد
وندر نظرش به از کباب است
-
هر وعده ی حق ، که داده ما را
انکار نمودن ، اضطراب است
-
آنرا که عمل به خودسری کرد
هر لحظه براو دو صد عتاب است
-
خواهد چو کسی رهائی از آن
محتاج قیام و انقلاب است
-
سر را بنهد به سجده گاهش
بر بنده شدن که فتح باب است

زهرا حسین زاده

یا الله


این منم یک بنده ،... سرتا پا نیاز
آن تویی تو،... خالق و دانای راز
داده ای نعمت که بشناسم تو را
من تکبر کردم هنگام ،... نماز
----------------
می شنیدم آیه های ،...دلنواز
من که بودم دختری لجباز، باز
بی حجابی کردم و گشتم عبوس
کبر کردم همچو شیطان بر تو باز