باور وارونه - محمد جوکار
حس خوبی ست که بر ثانیه ها زل بزنم
کمی آشفته و دلواپس و تنها بشوم
لحظه ها بی تو پر از حس غریبانه شود
یک قدم مانده به تو ، عازم دریا بشوم
پای دیوار ترک خورده ی دلتنگی خود
بنشینم و پر از باور فردا بشوم
در خیابان مه آلود دلم پرسه زنان
مسخ آن مشتری کافه ی کافکا بشوم !
گوشه دنج اطاق ، منتظر قافیه ها
ناخودآگاه پر از حس غزل ها بشوم
نقطه چین های شبم ، پرشود از دلهره و
نیمه شب غصه ی تکراری یلدا بشوم
تارو پود غزلم ، حاصل ضرب دو نگاه
عاقبت باور وارونه ی حوا بشوم
باز تقویم ورق خورده من خیس شود
ترجمان لب خاموش تمنا بشوم
گاه و بیگاه پر از رایحه ی "یاس خیال"
نیمه ی گمشده ای باشم و پیدا بشوم
دو قدم مانده به خندیدن فواره ی عشق
حس خوبی ست که آبستن رویا بشوم