علیرضا فولادی

 

 

از بس که گردآلود هر خاکیم

 

هرچند بر خاکیم

 

انگار در خاکیم

 

 

 

فریبا شیروانی

 

 

خندید، دو دندان طلا پیدا شد؛

ترسیدم؟ هه!

جادوگر پیر در دهانم جا شد.

 

 

 

محمد کامرانی اقدم

 

برفها که آب می‌شوند، 

قطره‌ها چه بی‌صدا 

زنده‌زنده آفتاب می‌شوند!

پاییز رحیمی

 

انسان عصر بی‌سرانجامی

زیبا، ولی با روح بیگانه‌ست؛

مانند مریمهای گلخانه‌ست.

 

 

 

زهرا ابو معاش

 

گاه باید برگشت،

پشت سر را نگریست!

زندگی یک دوِ ماراتن نیست.

 

 

علیرضا فولادی

 

خمیازه پائیز

گوئی سرایت داده رخوت را

در عابران و پارک بانان نیز