علی اصغر اقتداری
سمفونی مرگ
کسی از کوچه های زندگی دل تنگ می آید
شکسته ،خسته ،چون بازنده ای در جنگ ،می آید
کسی که زیر پاهایش زمین از درد می نالید
به چشمش یک قدم،اندازه ی فرسنگ می آید
نشسته رنج تلخ سالیان رفته بر دوشش
اگر افتان و خیزان با عصای لنگ می آید
درخت آرزویش لحظه لحظه رنگ می بازد
به سویش لشکر پاییز با صد رنگ می آید
صدای برگ ها در زیر پا سمفونی مرگ است
خزان وقتی بیاید با همین آهنگ می آید !
به چنگ پیری اش از روی حسرت می زند چنگی
هجوم بغضش از غم ناله های چنگ می آید
کلاس زندگی تعطیل و بهت آلوده می بیند
نمانده فرصتی دیگر،صدای زنگ می آید !
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۴ ساعت 22:1 توسط علی هوشمند
|