ارومی

 

ارومي ‌كز خرابي‌های ‌بيداد پريشان‌، بي‌قرار، آزرده ‌مي‌بود كه ‌فرزندان ‌خود را دير يا زود

به‌ جلادان ‌استبداد مي‌داد

ارومي ‌كي‌ ز آفت‌ خواهد آسود؟

خداوندا كدامين‌ بخت‌ شومي‌

سوخت ‌ارومي‌؟

ارومي ‌انتظاری‌ غير از اين ‌داشت‌

ارومي ‌انقلاب‌ روس ‌را ديد

نهفت‌ اندر دلش ‌فرياد و بلعيد.فغان ‌سینه‌ی ‌رنجور پنداشت‌

كه‌ بتوان ‌خصم ‌ديرين‌ بازبخشيد

چه‌ بود، افسوس‌! مردی ‌را لزومي‌

سوخت ‌ارومي‌! (14)