مسعود احمدی

کویر

 


بالا آورده بود
شبِ مست
ستارگان را
بر سفره ی آسمان !
کویر
در توهمی کور
باران پنداشته بود
سوسوی آسمان را !

سکوت شب
اسیر شغال هایی
که زوزه شان
ضجه ی آدمیانی بود
در وحشتِ تجاوزی نابهنگام !
ابرها
اسیری فراموش
در یافتن ِ بیابان !
ناودان ها
در پوچیِ احساسی گُنگ
بر ارتفاعِ کاهگلِ بام
در اندیشه ی خودکشی !

شبِ شراب
در تحریکِ ستارگان
به درخششِ بیشتر !
تاکستان ها ، بغض آلود
در غم صاحبانی فقیر !

آه کشیده
آخرین دهقانانِ بر جای مانده ی کویر
در حسرتِ یک سراب _حتی _


امسال _ نیز _
عروسی لیلا و ابراهیم
سر نخواهد گرفت اگر
نرسد به کویر
شتابان
باران !

در آتشی می سوخت
_ ابراهیم _
که به جان تاک ها اوفتاده !
و به انگشتری می اندیشید
_ لیلا _
که رنگ باخته
در انتظاری پنج ساله !

شب
تکان !
خارها به جنبش !
زوزه ی شغالها
تغییر !
پنجره های چوب
جیر
جیر !
تنوره ی طوفان !
ابر ها
چونان پیکی سوار _ چالاک !


...و ناگهان
انفجاری عظیم

رعع ع ع د !!!

و
برق ی
که خشکاند
مردمِ خواب آلود
بر پشت شیشه ی انتظار !


با
را
ن ......
.
.
.
قهقهه ی مستانه ی خارهای چسبیده بر تاک ها
بلند !

ناودان ها
مغرور !

ستارگان
فرار بر قرار !

و شب ، رو سیاه !

قطرات باران
بر پنجره هایی چوبین !

بر گونه های ابراهیم !
بر گونه های لیلا !

 

مسعود احمدی

تگرگ

 

مادرم می گوید
شبی که به دنیا آمدم
تگرگی مهیب
بر پشت زمین ،
حد جاری می کرد !

مامای دهکده
چاقویش را
جا گذاشته بود .
ناف مرا
با ناخن گیر مادر بزرگ بریدند !

مدتهاست دلم
چرک تاب حرف مردم شده است !
روزی باید دلم را
از سینه
بیرون آورم
و در چشمه ی بالا
شستشو دهم
_ و کلاغ های دلخور اگر بگذارند _
از شاخه ی انجیر پیر
آویزان کنم !

دلم
تنگ یک
آفتاب داغدیده است !

 

 

 

مسعود احمدی

خواب دیده ام بانو !

- خوابی عجیب -

خواب دیده ام که خواب هایت را دزدیده اند !

نگران دزدیدن خواب های تو نیستم !

دلواپسم  که از میان خواب هایت  فقط  مرا  بدزدند !!!

مسعود احمدی

این روزها
در انتهای کوچه ای بن بست
شکل خانه ای هستم
در انتظار کلنگ !

هق هقی آواره
اسیر بغض هایی گُنگ !

بیت آخر شعری نجیب
مچاله در کاغذی سپید
که دنبال بادی هرزه گرد
می دود !

آسمانی پر از ستاره ام
در شبی بارانی

شعر هایم را زیر ابر
و خودم را
در مزرعه ای جستجو کنید
پر از آفتابگردان :
کنار مترسکی زرد
که روسری نارنجی بسته است
و با لب هایی قرمز
به من
لبخند می زند !