تاریخ بیهقی منبعی زیبا از آرایه های به روز ادبی

این قسمت در شرح آغاز وزارت خواجه احمد حسن برای سلطان مسعود غزنوی و خلعت دادن اوست:

 

دیگر روز بدرگاه آمدی

 و با خلعت نبود که برعادتِ روزگار گذشته

 قبایی ساخته کرد

 و دستاری نشابوری یا قاینی،

 که این مهتر را رضی‌الله عنه با این جامه‌ها دیدندی به‌روزگار.

 و از ثقاتِ او شنیدم،

 چو بوابراهیم قاینی کدخدایش و دیگران

 که بیست و سی قبا بود او را یک‌رنگ

 که یک سال می‌پوشیدی و مردمان جنان دانستندی که یک قباست

 و گفتندی:

 سبحان الله! این قبا از حال بنگردد؟

اینت منکَر و بجِد مردی!

 و مردی‌ها و جِدهای او را اندازه نبود،

 و بیارم پس از این به‌جای خویش و چون سال سپری شد

 بیست و سی قبای دیگر راست کرده به جامه‌خانه دادندی.

این روز چون به‌خدمت آمد و بار بگسست

سلطان مسعود رضی‌الله عنه خلوت کرد با وزیر

 و آن خلوت تا نماز پیشین بکشید،

 وگروهی از بیم خشک می‌شدند، و طبلی بود که زیر گلیم می‌زدند

 و آواز پس از آن برآمد و منکر برآمد،

نه آن که من و یا جز من بران واقف گشتندی

 بدانچه رفت در آن مجلس،

 اما چون آثار ظاهر می‌شد از آنچه گروهی ز شغل‌ها فرمودند

 و خلعت‌ها دادند و گروهی را برکندند و قفا بدریدند

 و کارها پدید آمد

 خردمندان دانستند که

 آن همه نتیجهٔ آن یک خلوت است