زهرا نادری بالسین شریف آبادی

 

 

عصبانیم ازدست پلکهایم

وقتی نگاهت میکنم

چرا میزنند؟

 

 

 

زهرا نادری بالسین شریف آبادی

 

 

توفان دلتنگی

شاخه های دلم را

به پنجره ی خاطرت میکوبد

اما تو حواست جای دیگریست

 

 

زهرا نادری بالسین شریف آبادی

 

باخون گلویش شست
آبروی آل سفیان را
وامضاء کرد پرونده پدررا

زهرا نادری بالسین شریف آبادی

 

آسمان
وارونه شده است
ازشدت غم تاسوعا
مگر "قمر"به زمین میافتد!!!؟؟

زهرا نادری بالسین شریف آبادی

 

پدرم آدم(ع)
آسمان را به زمین فروخت
درعوض
فرزندش خورشید
زمین را به آسمان
ازاو میاموزم
ساختن قافیه ایثار را
سرایش شعر عشق را
وآرایه ی آدمیت را
ازکتاب کف دست عباس (ع)
زلبهای کویری اکبر(ع)ش
زیاقوت سرخ گردن اصغر(ع)ش
ازپیشانی سجادش(ع)

 

زهرا نادری بالسین شریف آبادی

علم دین را
پروانه های باسپاس وپرسوخته
ستاره های اسیر شب
قدمهای قدم نگشوده ی شش ماهه
علم کرد
نهالهای سیرازخار زمان
ساجدی خفته درتب بی امان
مهدغم باخطابه روان
علم کرد
ستون های افتاده وسوخته ی خیمه ها
اشکهای نیلوفر سیلی خورده
دست قمری که قلم شد
سری که بر نیزه علم شد
علم کرد